کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : وحید قاسمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

این زخـم های کهـنه مـداوا نمی‌شود            این جامه‌ها دگر تن زهـرا نمی‌شود

بـوران درد لطمه زده بر طـراوتش            دیـگـر گـل تـبــسّـم او وا نـمی‌شـود


می‌خواهد او به خاطر من پا شود ز جا            هـرچه تـلاش می‌کـنـد امـا نمی‌شود

در سیـنۀ شکـستـه و آسیب دیـده‌اش            حجم عظیم غـربت من جا نـمی‌شود

از ابــتـدای قــصـۀ عــشـاق تـا ابــد            بی‌شک شبـیه فـاطمه پـیدا نـمی‌شود

ای مونس غروب غم انگیز روزها            دلـدادگـی بـدون تـو معـنـا نـمی‌شود

در کوچـه بـاغ های مدیـنه بهـار من            بی‌اذن تو شکـوفه شکـوفـا نمی‌شود

دیگر بمـان که آب فـتـاده ز آسیـاب            در این محله فـاطمه دعـوا نمی‌شود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با مادر

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

برهـم بـسـاط شادی کـاشـانـه مـی‌زنـی           وقتی که حرف رفتن از این خانه می‌زنی

کم کم که برگ برگ رخت می‌شود کبود           رنگ خـزان به چهـرۀ گـلخانه می‌زنی


با هر نفس چو شمع سحر ذوب می‌شوی           آتـش به بال کـوچک پـروانـه می‌زنـی

تـنهـا زمـان دیــدن بـابـا بـه چـهـره‌ات           دیدم تـبـسّـمـی کـه غـریـبـانـه می‌زنـی

دیشب که خواب چشم مرا لحظه‌ای ربود           دیـدم دوبـاره مـوی مرا شـانـه می‌زنی

: امتیاز

مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

مـنـبـر تـوحیـد ذاتا وامـدار فاطمه است           حامل وحی است و وحی از آبشار فاطمه است

هم نبوت هم امامت در مدار فاطمه است           بهترین اوصاف رب در انحصار فاطمه است


لافـتی تصدیـق الا ذوالـفـقـار فـاطـمه است

تا نوشتیم از خدا آیات كـوثر جلوه كرد           نام زهـــرا آمد و الله اکـبــر جلـوه کرد

عصمت زهرا شب قدر پیمبر جلوه کرد           گاه دختر جلوه کرد و گاه مادر جلوه کرد

نور خاتم جلوه ای از شاهکار فاطمه است

شهپر جبریل با رخصت از این در، شد بلند           خاکبوسی کرد فضه، عاقبت زر، شد بلند

تا به پای حضرت صدیقه با سر شد بلند           رتبـۀ ایـمـان سلمـان صد برابر شد بلند

این مـقـام ویـژۀ خـدمـتـگذار فـاطـمه است

هست زهرا "قاب قوسینِ "مصلای علی           جانماز فاطمه است عرش معلای عـلی

این علیِ فاطمه است و اوست، زهرای علی           روی گـردنبـنـد زهـرا نام زیبای عـلـی

روی سربند علی نقش و نگار فاطمه است

دین، بدون فاطمه نوعی لطیفه سازی است           از تن سرزندۀ اسلام "جیفه سازی" است

ننگ بر فکری که دنبال خلیفه سازی است           رهبری با شیوۀ شورا سقیفه سازی است

رهـبـر زهـرایـی ما افـتخار فـاطـمـه است

درد ما این است دین بازیچه تزویر شد           واژۀ تـکـلـیـف، ذبــحِ واژۀ تـدبـیــر شد

دیدی آخـر غـفـلـت بسیار دامن گیر شد           آی حزب الله بـرخـیـزیـد، آقـا پـیـر شـد

تحت فرمان ولی بودن شعـار فـاطمه است

خسته ایم از زُهد تو خالیِ دنیا دوست ها           خسته ایم از طرز اسلام اروپا دوست ها

وای از لبخند استکبار دون، با دوست ها           از خطاب تندرو گفتن، به آقا دوست ها

این میانه رو شدن ها انکـسار فاطمه است

لشکـر اسلام در خـیـبـر، تـوکُـل بایدت           سوریه، لبنان، یمن، دست توسُل بایدت

اربعـینی در ریاضت ها تکـامُل  بایدت           تا چهـل ساله شدن قدری تحـمُّـل بایدت

اربـعـیـن انـقـلاب ما بـهـار فـاطـمـه اسـت

رفت زهرا پشت در، دربا شتاب آتش گرفت           در هجـوم تیـرگی ها آفـتاب آتش گرفت

شعله ها بالا که میرفـتند آب آتش گرفت           فاطمه میسوخت اما بوتراب آتش گرفت

این وسط مسمار خونی اشکبار فاطمه است

آتش افـروزان پر پـروانه را انـداخـتـند           عـده ای بـا پـا درِ کـاشـانـه را انداخـتـند

پیش دختر مـادری ریحانه را انداخـتـند           پیش مـادر نیز مرد خانه را انـداخـتـنـد

مرتضی با دست بسته بیقرار فاطمه است

عـاقـبـت تـابـوت تـشـیـیع بدن آماده شد           فـاطـمـه کم کم برای پَـر زدن آماده شد

زیـنـبـش با دیـدن آن سه کـفن آماده شد           عاقبت هرطور بود این پیرهن آماده شد

کـربـلا دعوا سر این یـادگار فـاطمه است

می رسد بالای گودال و زمان می ایستد           مادرش می آید و نبض جهـان می ایستد

خواهرش بالای تل سینه زنان می ایستد           شمر دون بر روى جسمی نیمه جان می ایستد

ناله ای می آید آهِ غـصه دار فـاطـمـه است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خواهرش بالای تل سینه زنان می ایستد           شمر بر روى جسمی نیمه جان می ایستد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند           چـادرش حتی یهودی را هدایت می کند

ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش           تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند


نور زهـرا ابتـدائا خلق عالم کرده است           عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند

انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کند           انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند

گفت پیغمبر که زهرا پارۀ جان من است           این روایت بر همه اتـمام حجت می کند

محو نـورانیت او می شود هـفت آسمان           ساعتی که بین محرابش عبادت می کند

روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را           بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند

ظاهرا نـان می دهد دست گـدا و بـاطنـا           سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند

چشم هایش نه همین خاک به روی چادرش           خلقِ صدها مجتـهد مانند بهجـت می کند

پای حـیدر که وسط باشد هزینه می دهد           هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند

ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است           بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند

ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد           تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است           بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند

مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حبیب چایچیان (حسان) نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن قالب شعر : ترکیب بند

ای زیـنـت آســمـان هـسـتــی            ای عمر جهان و جـانِ هستی

ای نوگل جان فدای عـصـمت            ای رونــق بـوسـتـان هـسـتـی


ای آیــنـــۀ جـــمــال یـــزدان            ای دُرّ گــرانِ کــانِ هـسـتــی

ای قـبـلـۀ حـق نـمای تـوحـیـد            ای قــائـمــۀ جـهـان هـسـتــی

ای جـان گـران بـهـای احـمـد            ای هـسـتـی کــاروان هـستـی

ای صبح امیـد تـیـره بـخـتـان            ای مــادر مـهـربـان هـسـتــی

ای چـشـمـۀ فـیـض بی نهایت

پــیـــونــد نــبـــوت و ولایـت

ای جــلــوۀ آیــه هـای قــرآن            ای چـهــرۀ دلـگـشـای قــرآن

زد بـوسه به دست تو محـمـد            زیرا که تـویـی لـقـای قــرآن

لبـخد تو آیـتـی است از نــور            صوت تو بود صـدای قــرآن

دردانــۀ نــازنــیــن احـــمـــد            آئــیــنــه قـــد نـــمــای قــرآن

ای شاخۀ نــور بـخش طوبـی            ای گـوهـر پُـر بـهـای قــرآن

کردی چو به مصطفی شکایت

لـغـزیـد به چـهـره اشکـهـایت

هر کس که به مهرت آشنا نیست            آگـاه ز رحـمت خــدا نـیـسـت

بی نور تو قلب هاست تاریک            بی مهر تو روح را صفا نیست

هر مـنـظـری از بهشتِ زیـبا            جز نـقـش محـبت شما نیـست

غـیـر از تو که آیـت جـمـالی            هـمـتای عـلی مرتضی نیست

مـانـنـد تو ای مـلـیـکـۀ حُـسن            با قـلب عـلی کس آشنـا نیست

افسوس که دشمـنـت نـدانست            با چون تو گلی ستم روا نیست

برخاست به ناله چون صدایت

عـالـم بـگـریـسـت از بـرایـت

افسوس که حرمتت شکـستـند            افسوس که خاطر تو خستـنـد

افــســوس ره نـفــاق شـد بـاز            افـسـوس کـه بـاب علم بستـند

هـنـگــام دفــاع از حــریـمـت            یک عده به خـانه ها نشـستـند

یک عــده دیـگـر از ره کیـن            بر ضد خــدای عـهد بـسـتـنـد

بـر خـانـۀ تـو هـجـوم بُـردنـد            بــاب حــرم خــدا شـکـسـتـنـد

آداب حـــرم چـگـونـه دانــنـد            آنان که ز حُـب جـاه مـسـتـنـد

آتـش چـو زدنــد بـر سـرایـت

کردی تو خود ازعلی حمایت

ای شـاهــد بــارگــاه اســـرار            ای تـخـت نـشـیـن کـاخ انوار

ای راز حــریـم لـن تــرانــی            ای پـرده نـشیـن؛ جـمال دادار

تـا بـود پــدر، عـزیـز بــودی            در سـایۀ لطف خـیـر الابـرار

افسوس پس از رسـول اکـرم            گستـاخ شـد آن عـدوی مکـار

در خانه وحی، آتش افروخت            بـا دستِ جـمـاعـتی ز اشـرار

شـد مـحـسـن چـنـد مـاهـۀ تـو            مـقـتـول میـان درب و دیـوار

ای وای شـکـست دنـده هایت

ای کاش نمی شد این جنـایت

افـسوس که بس گـنـاه کردیـم            عمری به هـوس تـبـاه کـردیم

در پیش تو جمله شـرمسـاریم            چون نـامه خـود سـیـاه کردیم

بـا ایـن هـمـه روسیـاهـی امـا            مـهــر تـو چـراغ راه کـردیـم

سـوی کـرم تو چـون گـدایـان            با چـشـم طـمـع نگـاه کـردیـم

هرگـز نـشـویم از تو نـومـیـد            هـر چـنـد بـسـی گـنـاه کردیم

زیــرا ز مــودّت حــســیـنـت            جـبـران هـر اشـتـبـاه کـردیـم

ای جـان حـسـان شود فـدایت

بـنـمـای بـه بـنـدگـان عـنـایت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است زیرا کلمۀ شرمگین بیشتر برای حضرت ذم است تا مدح لذا تغییر داده شد

ای نوگـل شرمگین عـصـمت            ای رونــق بـوسـتـان هـسـتـی

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عرش را اوجی اگر باشد مقام فاطمه است           نُه فلک، فرشی مُرصّع زیر گام فاطمه است

حرمت دین خـدا در احترام فـاطمه است           راه و رسم مادری، الحق مرام فاطمه است


اشـک ما، در فـاطـمـیـه خود دلالـت داشتـه

لفظ "مـادر" گـفـتـن شیـعـه اصـالت داشـتـه

ذکر صدّیـقه، دهان ها را معـطر می کند           خـطبه اش را شیـعـۀ بیـدار از بر می کند

نور او؛ قـبـر و قیـامت را مـنـوّر می کند           رنـج هـایـش دیــدۀ ایــوب را تر می کند

نـالـۀ کـروبـیـان از غـصـه های مـادر است

گریۀ صاحب زمان امشب برای مادر است

مادرم از داغ حیدر در جـوانـی پیـر شد           بعد هجـده سال از این زندگـانی سیر شد

در دفاعِ از عـلی، با چـل نفـر درگیر شد           حرف حق زد، پاسخ او قبضۀ شمشیر شد

ای خدا، آه ای خـدا، آه ای خـدا، آه ای خـدا

مـادرم را زد مـغـیـره پیـش چـشـم مرتضی

داغ مـظـلـومـیـت حـیـدر مـرا آتـش زده           گـریه های زینـب مضطـر مرا آتش زده

آتـشِ افــتــاده پـشـت در مــرا آتـش زده           نـالـۀ وامحـسـنت؛ مـادر، مـرا آتـش زده

در تکانی خورد و از جسمت توان از دست رفت

با لـگـد، یک سوم سـاداتـمان از دست رفت

مادرم! یک روز آن مسمار را می آورم           هــیــزم جـامــانــدۀ کــفــار را مـی آورم

گـوشـوار و چــادر گــلـدار را مـی آورم           ذوالــفــقــار حــیــدر کـرار را می آورم

آن دو را از قـبـر بیرون می کـشـانم عاقبت

انـتـقــام سـیـلـی ات را مـی ستـانـم عــاقـبـت

فاطمه! رفتی و شد روز علی چون شب سیاه           می کشد آه فـراق و می گذارد سر به چاه

تا تو را کشتند شد خـون عزیزانت مباح           روز عاشورا، همین که آمدی در قـتـلگاه

دیدی آنجا، روی صحرا دست و پا میـزد حسین

از حـرم تا قـتـلگه، زینب صدا میزد حسین

: امتیاز

مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

از آنچه در دوجهان هست بیشتر دارد            فقط خدا ست که از کار او خـبـر دارد

یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود            اگر چه لشکر دشمن چـهـل نـفـر دارد


عقیق سـرخ از آتش نداشت واهـمه ای            کسی که کفو علی می شود جگر دارد

کـمـر به یـاری تـنـهـایـی عـلـی بـستـه            میان کـوچـه اگـر دست بر کـمـر دارد

سرعلی به سلامت چه باک از این سردرد            مــحــبــت ولــــی الله درد ســــر دارد

کسی که شهر سر سـفـرۀ قـنـوتش بود            چگونه دست به نفـرین قـوم بـردارد؟!

صــدا زد: "اشـهـد انَّ عـلـی ولـی الله"            ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد

زمـان خـوردن حـق عــلـی و اولادش            سـقـیـفـه است و احـادیث معـتـبر دارد

سـقـیـفـه مکتب شیـطـانی خـلافـت بود            سیـاستـی که برایش عـلـی ضرر دارد

کنیزِ بیت عـلی خـاک را طلا می کرد            سقـیـفه را بنگر فـکر سیـم و زر دارد

اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت            ولــی ولایت او بـیـشـتــر ثــمــر دارد

گرفت راه زنـی را به کوچه راهـزنی            در آن مـحـلـه که بسیار رهـگذر دارد

بگو به دشمن مـولا مرام ما این نیست            زمـان جـنـگ بـیـایـد اگـر هـنــر دارد

کشید و بـرد، زد و رفـت، من نمی دانم            حـسـن دقـیـق تـر از مـاجـرا خبر دارد

بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟            هـنــوز چــادر او کــار بـا بـشـر دارد

بگو به میخ : که این کعبه را خراب نکن            غلاف کاش از این کار دست بر دارد

دهـان تــیـغ دودم را عجـیـب می بـندد            وصـیـتـی کـه عـلـی از پـیـامـبـر دارد

فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد            سـر نــدارد اگـر مــادرم، پــسـر دارد

به شعله سوخت پرو بال مـادر، اما نه            حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد

اگر خـمـیـده عـلـی از نماز آیات است            در آسمان غـمـش هـالـه بر قـمـر دارد

شبانه گشت به دست ستـاره ها تـشیـیع            که مـاه الـفـت دیـریـنـه با سـحـر دارد

میان شعله دعـایش ظهـور مهـدی بود            کـه آه سـوخـتـگـان بـیـشتـر اثــر دارد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

محراب بود و مـاه و نـمـاز نشسته اش            روی کـبود و نیـمـۀ چـشـمان بستـه اش

سجاده بود و سـجـدۀ طـولانی و قـنوت            چادر نـمـازِ خاکی و دست شکـسته اش


دیوار کاگـلی ز چه شد تکیه گـاه سـرو            نزدیک صبح و وقت طلوع خجسته اش

بستر پر از شقایق معجر پر از حناست            درد سری است گیسوی ازهم گسسته اش

ایـنـهـا هـمــه دمـار عــلـی را در آوَرَد            کـز پـا فـتـاده فــاطمـۀ سـَرو جـُـثّـه اش

مَردِ نبرد و خانه نشینی و اشک صبـر            مشگل گشا و درد و غم دسته دسته اش

آرام گـوشـه ای حـسـنـش زار می زنـد            باید که خون گریست به احوال خسته اش

حـالا حسین تـازه بـهـانـه گـرفـته است            خواهر کجاست مرهم قـلب شکسته اش

ازمحسنش مپرس که این شرح کافی است            نشکفته یاس و غنچۀ از بـاغ رَسته اش

این خـانـه نیست قـتـلگه آل مرتضاست            از مرتـضی بپـرس و ز دستان بسته اش

فضه بیا که شرح دهی خاص و عام را            مـهـدی بـیـا که حـکـم کـنـی انـتـقـام را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

این خـانـه نیست قـتـلگه آل مرتضاست            از مرتـضی بپـرس و  دستان بسته اش

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یک کوه غم به سینه تـلـمـبار می شود            وقـتـی ز درد فـاطـمـه بـیـدار می شود

این روزها نـماز شب او نشسته است            وقـت قــیــام دیــدۀ او تــار مــی شــود


گاهی به شانه های حسن تکـیه می کند            یا تـکـیـه اش به شـانـۀ دیـوار می شود

پـیـراهن سفـیـد تنش تـازه شـستـه بود            نـگـذشته سـاعـتـی که گـلـدار می شود

گـاهـی مـیـان عـزم سـفر فکر می کند            آیـا کـسـی بـرای عـلـی یـار مـی شـود

حتی برای دلخوشی مرتـضا که هست            مـشـغـول کـار با تـن بـیـمـار می شـود

شمعی که آب گشته سبکبال رفت و غم            روی سـر عـلــی هـمـه آوار می شـود

خانه بدون فاطمه غمخـانه بیش نیست            زهـرا که نیست خـانه دلآزار می شود

کی رفته او به خواب ز دردی که داشته            بـازو بـرای سیـنـه پـرسـتـار می شود!

: امتیاز

استقبال از ایام فاطمیه

شاعر : سید محمد میر هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سر مشـق زنـدگـانی ما فـاطمیه است            ایــام کـامــرانـی ما فــاطـمـیـه اسـت

دل را گره به موی ولایت زدیم و بس            مـیـثـاق آسـمـانـی ما فـاطـمـیـه اسـت


یک لحظه در هیاهوی غم گُم نمیشویم            پـیـداتـرین نـشـانی ما فـاطـمـیـه است

برنـامـۀ تکـامـل انـسـان ز ما بـخـواه            سر لـوحـۀ مـبـانـی ما فـاطـمـیه است

تاریخ هم به محفل ما خو گرفته است            مـنـشـور جـاودانـی ما فـاطمیـه است

این اشک ناب ماست بیان حـیـات ما            هـنـگـام دُر فـشـانی ما فـاطـمیه است

داغی به دل نشسته که گفتن نمی توان            دور غـم نـهـانـی مـا فـاطـمـیـه اسـت

مـا روضه های زنـدۀ داغ مـدیـنـه ایم            مبنای روضه خوانی ما فاطمیه است

پهلو شکسته گان ز غـربت خـمیده ایم            شـرح قـد کـمـانـی ما فـاطـمـیـه است

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : سید محمد میر هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آن غنچه که پژمرد شکـوفا شدنی نیست          آن سینه که بشکست مـداوا شدنی نیست

زخمی که نمک خورد تحمل نتوان کرد          درد دل بـی تـاب شـکـیـبـا شـدنی نیست


مشکل که دو چندان بشود حل شدنی نیست          وقتی گره ای کـور شود وا شدنی نیست

آبی که ز جـو رفـتـه دگـر بــاز نـگـردد          این خون زمین خورده که حاشا شدنی نیست

حرمت شکنی سخت ترین غصه و درد است          حرفی که زمین خورد دگر پا شدنی نیست

تا روز قـیـامت فـدکـش رفـت ز دستـش          وقتی سندی پـاره شد امضا شدنی نیست

ای وای از آن غصه که عنوان شدنی نیست          ای وای از آن رخ که هویدا شدنی نیست

گیرم پس از این هیچ کس از یاس نگوید          این داغ جگر سوز که امحا شدنی نیست

از روزنۀ چشم کـبـودش به عـلـی گفت          زهرای تو ای دل شده زهرا شدنی نیست

تا آنکه به تو خُـرده نـگـیـرنـد ز اشـکـم          خواهم که روم در دل صحرا شدنی نیست

از خویش گذشتم که ز غربت به در آیی          این خـواسـتـۀ قـلـبـی ام اما شدنی نیست

در چـهــرۀ زردم گــل لبـخـنـد مجـویـید          این گم شده ای هست که پیدا شدنی نیست

هر کس که مرا دید چنین زخم زبان زد          احـیـای تو حتی به مسیـحـا شدنی نیست

ای رهـبــر مـظـلـوم دگـر یــار نــداری          مـن رفـتـنی ام، مـانـدنـم آقا شدنی نیست

: امتیاز

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مجید لشگری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شمـع وجود فـاطمـه سوسو گرفتـه است           شب با سکوت بغض علی خو گرفته است

آتـش گـرفـت جــان عــلــی با شــرار آه           وقـتـی که از ولی خـدا رو گـرفـته است


در دست نــاتـوان خـودش بـعـد مـاجـرا           اين بار چندم است كه جارو گرفته است

قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش           یک جا برای غربت بـانو گـرفـتـه است

حـتـی وجـود مـیـخ و در و تـازیـانـه ها           عطر و مشام از گل شب بو گرفته است

بـا ازدحـام مـوج مــخـالـف بـیـا بـبــیـن           کـشـتـیِّ عمر فـاطـمـه پهلـو گرفته است

مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت           سر در بغل گرفتـه و زانو گـرفـته است

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

از غصه سرتاسر شدی این چند ماهه            دلـتـنگ پیـغـمـبـر شدی این چند ماهه

وقتی شنیدی دست من را صبـر بسته            یک پارچه حـیدر شدی این چند ماهه


با خـطـبـه هایت هرکجا فـتنه به پا شد            پـیـغـمـبـرِ دیـگـر شـدی این چند ماهه

دیدی که تنها مانده ام، زهـرا برایم…           سینه سپـر، لشکر شدی این چند ماهه

حق داری اصلا خنده روی لب نداری           خسته از این بستر شدی این چند ماهه

من که خبر دارم؛ نپوشان صورتت را           یـاسِ علی! پـرپـر شدی این چند ماهه

دارد عـلی دق می کند از این مصیبت           این قدر که لاغـر شدی این چند ماهه

شرمنده ام زهرا در این کوچه؛در این راه           خـاکی سرِ معـبـر شدی این چند ماهه

داغت قـد من را شکست اما تو انگـار           از من خـمـیـده تر شدی این چنـد ماهه

فهـمیدم از این لاله ها، حـق داشتی که           پنهان در این معجر شدی این چند ماهه

غیـر از خیال و سایـه ای از تو نمانده           از سایه هم کـمـتر شدی این چند ماهه

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : مجتبی شکریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

زهـراست چـراغ شب ظلمانی حـیـدر            زهـراست طبیب تب طـوفـانی حـیـدر

زهـراست پـریـشانِ پـریـشـانی حـیـدر            زهراست به هر معـرکه قربانی حیدر


یک جمله بُوَد ذکر لب حضرت زهرا

مَن ماتَ عـلـی حُبِ علی مـاتَ شهـیدا

گـویـد به عـلـی نـور تو را مـاه نـدارد            دل جـز تو دگـر رهبـر دلـخـواه نـدارد

بی تو دو جهان ارزش یک کاه ندارد            مـن بی تـو بـمـانـم بـه خـدا راه نـدارد

هرجا که تویی فاطمه هم هست در آنجا

مَن ماتَ عـلـی حُبِ علی مـاتَ شهـیدا

می‌گفت همیشه به همان حالت مضطر            مردم؛ همه کارست عـلی بعد پـیـامـبر

والله که من گـفـتـه‌ام این جـمـله مکرر            حـیـدر همۀ دین من و دین همه حـیدر

با خون شده حک روی درِ خانۀ مولا

مَن ماتَ عـلـی حُبِ علی مـاتَ شهـیدا

من محو علی گشته ندانم که خطر چیست            دل سوخته کی حس کند این آتش درچیست

حالا که علی هست دگر داغ پسر چیست            در حـفظ امامم چنین ضربۀ در چیست

در پشتِ در ایـن است کـلام من شیـدا

مَن ماتَ عـلـی حُبِ علی مـاتَ شهـیدا

جانـم به فـدای عـلـی و قلب صبورش            بر عهد خودش بود و ننازید به زورش

دادند از آن کوچه غـریبـانه عـبـورش            در کـوچه شکـستند تـمـامی غـرورش

جـانم به لب آمد عـلـی و خـنـدۀ اعداء

مَن ماتَ عـلـی حُبِ علی مـاتَ شهـیدا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید فراموش نکنید که حضرت زهرا از امام و رهبرش دفاع کند نه شوهرش

گـویـد به عـلـی نـور تو را مـاه نـدارد            دل جـز تو دگـر دلـبـر دلـخـواه نـدارد

حالا که علی هست دگر داغ پسر چیست            سرگشتۀ عشقش شده‌ام ضربه به سر چیست

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : احمدجواد نوآبادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بغـضی مـیـان قـلـب دشمـن ها بمـاند            وقـتی که دست مـرتـضی بـالا بمـاند

بعد از نـبـوت می رسد وقـت امـامت            تا پـیـروی از ظلم بـی مـعـنـا بـمـانـد


در بین بستر..مضطرب، پیـغـمبر ما           فـکـرش شـده شاید عـلـی تنـهـا بمـاند

آری؛ همین شد عـاقبت قسمت برایش           این که عـلـی تـنهـاتـرین مـولا بمـاند

مـانـده مـیـان بی وفـایـی هـای کـوفـه           در شـهـر اشـبـاح الرجال آیا بماند...؟

با این همـه تنـهـایـی اش او غـم ندارد           تا در کـنـارش هـمسرش زهـرا بماند

زهـرا امـیـرالمـومنـین میخواند او را           در پشت در، بـر بـیـعـتش حتی بماند

در آتش بغض سقـیـفه آه…میسوخت           در پـشت در با او چه شد اما…بماند

ای مـعـنـی زیـبـایی دنـیـای مـولا…           بی تو چـرا حـیـدر در این دنیـا بـماند

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اشک از چشم تـرم افتاد دستم بسته بود          پیش چشمم همسرم افتاد دستم بسته بود

صبر کردم صبر لیکن دشمنم شرمی نکرد          آتش کیـن در حـرم افتاد دستم بسته بود


قهـرمان جنگ ها بودم، اگر در کوچه ها          پیش مـردم پیـکـرم افتاد دستم بسته بود

کینه ها که گُر بگیرد زود دعوا مى شود          یـاد فـتـح خـیـبـرم افـتـاد دستم بسته بود

فاطمه بال سفر تا عرش اعلاى من است          با قـلافـى شَه پـرم افـتـاد دستم بسته بود

یک نفر با چهل نفر درگیر شد تا عاقبت          زیر پـاها لـشـکـرم افـتاد دستم بسته بود

پشت در،یک سوّم از سادات را آتش زدند          آیـه اى از کـوثـرم افـتـاد دستم بسته بود

روی گلبرگم نشان دست نامردی نشست          زیر چـشمانش وَرم افتاد دستم بسته بود

به گـمـانـم میخ را محکم نکوبیدم به در          در به روى همسرم افتاد دستم بسته بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و پرهیز از حشو در شعر تغییر داده شد

صبر کردم صبر کردم صبر کردم  وا نشد          آتش کیـن در حـرم افتاد دستم بسته بود

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن مطالب و عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد

خنجرش را از شیار در فرو مى کرد هِى          پشت در نـیـلـوفـرم افتاد دستم بسته بود

چه بساطى شد! خدا را شکر سلمان زنده بود          گفت چـادر از سرم افتاد دستم بسته بود

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

فاطمه بار سفر تا عرش اعلاى من است          با قـلافـى شَه پـرم افـتـاد دستم بسته بود

بیت زیر به جهت رعایت بیشتر حرمت اهل بیت تغییر داده شد ضمن اینکه دشمنان اهل بیت نامرد هستند نه مرد

زیر چشمان زن من جاى دست مرد بود          زیر چـشمانش وَرم افتاد دستم بسته بود

زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

باور نمی کنم که تو بی بال و پر شدی            خسته شدی شکسته شدی مختصرشدی

شرمنده ام بخاطر من زخـم خورده ای            روزی که در مقابل دشمن سپـر شدی


افـتـادی از نـفـس – نـفـسـت بـند آمده            افـتاده ای به بستر غـم محـتـضر شدی

هـیـزم به دست های مـدیـنـه که آمدند            مجروح دود آتش و زخـمـی در شدی

آتش زبـانـه مـیـزد و در نیـمه باز بود            فهمیـدم از صدا زدنـت بی پـسـر شدی

این شـهـر چـشـم دیـدن ما را نـداشتـند            از چـشـم های شـور مـدینه نظر شدی

هـمـسایه ها رعـایت حـالت نمی کـنـند            وقتی بـرای دشمن دون درد سـر شدی

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع دوم بیت زیر به نوعی بی حرمتی به حضرت زهرا و ذمّ ایشان ست لذا تغییر داده شد

هـمـسایه ها رعـایت حـالت نمی کـنـند            آری دگـر بـرای هـمـه درد سـر شدی

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

درمقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است          اشکهایم بال معراج است،از پَر بهتر است

با زبان دل فـقط حـرف خودم را می زنم          نامه بر این روزها باشد کبوتر بهتر است


گرچه بـالا می برد سجـده مـقـام بـنـده را          چند ثـانـیـه نـشستن پـای منبر بهتر است

منبری را که دلش با مهر مولا گرم نیست          در همان مسجد بسوزانش برادربهتر است

از سر اخلاص حمدش را به جا می آورم          آنکه از آغـاز یادم داده کـوثـر بهتر است

گرچه فرقی نیست بین ساقی وکوثر ولی          بارها فرموده پیغمبر که مادر بهتر است

مصحف زهرا به غیر از سینۀ معصوم نیست          سر مستور خـدا در پرده آخـر بهتر است

وقـت بـالا بـردن در؛ حـرز نـام فـاطـمـه          از همه عـالم برای مرد خـیـبر بهتر است

هرکسی بو برده از غیرت شهادت میدهد         در نگاه مرد مرگ از اشک همسر بهتر است

از زمانی که شنـیدم در به پهلویت گرفت         حس من این است،اصلاً خانه بی در بهتر است

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا

شاعر : هاشم محمدی آرا نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

روی زمیـن رهـا شـدنت می کشد مرا           گـلـزار روی پـیـرهنت می کـشـد مرا

از پشت دربْ فضۀ خود را صدا زدی           آن لـحـظـۀ صـدا زدنت می کـشـد مرا


دلشوره های هرشب من جای خود ولی           این گوشه گیـریه حـسنت می کشد مرا

دلـواپـسی و گـریـۀ من بی دلیل نیست           زهــرا کـبـودی بـدنت مـی کـشـد مـرا

جـای کـفـن قـواره کـنـی پیرهن ولی..           داغ شـهـیـد بی کـفـنـت می کـشـد مـرا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید محمدرضا هاشمی زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

غارتگران گـلبرگ گل ها را شکستـند            آلالـه هـای سـرخ زیـبـا را شکـسـتـند

با آه و حسرت یک شبـی اندر مـدیـنه            گـنـجـیـنـۀ عشق و تـمـنـا را شکـستند


گـویـا تـمــام وسعـت... سـبـز ولایـت            یعنی بهـار عشق مـولا را شـکـسـتـند

این گـوهـر یـکـدانـۀ دریــای عصمت            آیـیـنــۀ پــاک مـصـفــا را شـکـسـتـنـد

حق عـلـی را بی سببب از او گـرفتند            از سوز در پهلـوی زهـرا را شکستند

تا در صدف از وسعت آن گنج عصمت            آن گـوهـر پـاک مهـیـا را... شکـستند

چـشـم و چـراغ بـانـوان جـمـله عـالـم            بال و پر زیبای عـنـقـا را شـکـسـتـنـد

یـاس کبود حضرت مولا به حـسـرت            در شعـله ها؛ آن یاس زیبا را شکستـند

خستند؛ بازوی ز گـل نـازک ترت را            زین غم به جنّت قلب طاها را شکستند

تنهـا نه قـلـب زهــرۀ زهـرای اطـهـر            قـلـب تــمـام اهـل دنـیــا را شکـسـتند

: امتیاز
نقد و بررسی

در این غزل عبارت « را شکـسـتند» ردیف است اما در دو بیت زیر قافیه به درستی رعایت نشده است و این موضوع ایراد بزرگی است لذا ابیات زیر به جهت رفع نقص تغییر داده شد

یـاس کبود حضرت مولا به حـسـرت            در شعـله ها؛ آن لالـۀ زیـبـا شکـسـتـند

خستند؛ بازوی ز گـل نـازک ترت را            در سینه قلب شیعه را یک جا شکستند

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید حسن رستگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بـایـد چـگـونـه بـشـکـنـد بغض گـلـو را           مردی که نـامش خـم کند پشت عـدو را

در چهره اش پیداست این غم را که زهرا           از او نهان کرده است چندین هفته رو را


سـر روی دیوار غـریـبی گـریـه میکرد           حـالا کـه فـهـمـیـدست اســرار مگـو را

هق هق صدای گریه وقت شستن دست           هق هق صدای گریه آن وقتی که مو را

"با آب بی معنی است کوثر را بشویند"           آری عـلـی با اشـکـهـایـش شـست او را

خـیـبـر شکن را داغ پهـلـویـی شـکـسته           دیگر نـیـازی نـیـست تا بغضی گـلو را

: امتیاز
نقد و بررسی

تشبیه حضرت زهرا به سبو( ظرفی که در آن شراب میریزند) صحیح نیست و دون شأن اهل بیت است لذا تغییر داده شد

دستان ساقی بسته شد بعـدش شکـسـتـند           در پیش چشمش زیر دست و پا سبو را